اوراق بهادار

اوراق بهادار


برش هایی از خوشبختی من و اچ بی

آخرین مطالب
  • ۲۴ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۴۴ قول

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

بیماری مزمن سکوتم امروز بعد از یک هفته دوباره سر باز کرده و درد بی صدایی را به جانم انداخته. حرفها تا گلویم می آیند و آنجا در بن بست خفقان گیر میکنند. با حسرت به صدای دخترهای همسایه گوش میدهم و دهانم را مثل ماهی باز و بسته میکنم بی آنکه کلامی از آن خارج شود. سکوت از راه در و دیوار این دفتر به من رسید و من بعد از اینکه صدای قرچ قرچ از بدنم بلند شد به مریضی ام پی بردم. به آقای "ن" سلام میکنم اما در میانه ی احوالپرسی سکوت به جانم میزند و مثل سرفه های بی امان کلامم را می برد و بعد زنگ گوشخراشش در گوشم میپیچد و من میمانم و حرفهای نگفته...

آقای "ن" هم کما بیش مبتلا گشته. گاهی با سوت هایش تلاش میکند تا جلوی سرایت بیماری به خودش را بگیرد اما سکوت را میبینم که به جانش می افتد و سوت بیچاره را هم خفه میکند. 

دلم میخواهد با کسی غیر از خودم صحبت کنم!
اچ بی
۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
چشمهایم را بستم و دست آقای اچ بی را در سالن فرودگاه گرفتم و با خودم به هواپیما آوردم و او را بغل دستم درست در جای دختر بی ذوقی که مدام میخواست بالا بیاورد اما نمی آورد نشاندم و سرم را روی شانه اش گذاشتم. با اچ بی بر سر ارتفاع شرط بستم و از آن بالا دریاچه ی وسط کویر مرکزی را نشانش دادم و با هم به صدای عرعر بچه ای که یک ساعت و نیم موزیک متن سفر بود خندیدم. هواپیما که نشست عکسی از خودم را در حالی که توی تاکسی فرودگاه بودم برایش ارسال کردم و سعی کردم به خودم بگویم که آقای اچ بی در جیبم است تا خودم کمتر دلتنگش شود.

کنار ساحل جنوب رقصیدم، توی دره ستاره ها ترسیدم و غرق زیبایی جنگلهای حرا شدم و موقع خوردن ماهی که مزه لجن دریایی میداد از ته دل خندیدم و خدا را شکر کردم که آقای اچ بی نبود تا نفسهای اژدهایی بکشد و به جای غذا، نون و نوشابه بخورد.

عید 92 بی نظیر بود. نه از مهمانهایی که می آیند تا اخبار یکسال گذشته را بگیرند خبری بود و نه از لحظه های کشداری که انگار زبان درازی میکنند و میگویند که گاهی ساعت با باطری هم میتواند بایستد.

 من بودم و آخرین بهار مجردی و یک دنیا خوشی که همگی منگنه شدند به خاطرات.
اچ بی
۱۶ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر