اوراق بهادار

اوراق بهادار


برش هایی از خوشبختی من و اچ بی

آخرین مطالب
  • ۲۴ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۴۴ قول

با تو همیشه بهارم

جمعه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۵۵ ب.ظ
چشمهایم را بستم و دست آقای اچ بی را در سالن فرودگاه گرفتم و با خودم به هواپیما آوردم و او را بغل دستم درست در جای دختر بی ذوقی که مدام میخواست بالا بیاورد اما نمی آورد نشاندم و سرم را روی شانه اش گذاشتم. با اچ بی بر سر ارتفاع شرط بستم و از آن بالا دریاچه ی وسط کویر مرکزی را نشانش دادم و با هم به صدای عرعر بچه ای که یک ساعت و نیم موزیک متن سفر بود خندیدم. هواپیما که نشست عکسی از خودم را در حالی که توی تاکسی فرودگاه بودم برایش ارسال کردم و سعی کردم به خودم بگویم که آقای اچ بی در جیبم است تا خودم کمتر دلتنگش شود.

کنار ساحل جنوب رقصیدم، توی دره ستاره ها ترسیدم و غرق زیبایی جنگلهای حرا شدم و موقع خوردن ماهی که مزه لجن دریایی میداد از ته دل خندیدم و خدا را شکر کردم که آقای اچ بی نبود تا نفسهای اژدهایی بکشد و به جای غذا، نون و نوشابه بخورد.

عید 92 بی نظیر بود. نه از مهمانهایی که می آیند تا اخبار یکسال گذشته را بگیرند خبری بود و نه از لحظه های کشداری که انگار زبان درازی میکنند و میگویند که گاهی ساعت با باطری هم میتواند بایستد.

 من بودم و آخرین بهار مجردی و یک دنیا خوشی که همگی منگنه شدند به خاطرات.
۹۲/۰۱/۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
اچ بی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی