تولدی که دوستش دارم
دوشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۱، ۰۸:۵۴ ق.ظ
جعبهای پیچیده در تیلههای کاغذی در دستم بود و بادکنکهای باد شده از
ذوق و هیجان در دلم. اولین کاغذ پاره شد و کارت هدیه بیرون افتاد. دومین کاغذ را
که باز کردم کارت هدیه ای دیگر روی پاهایم بود. کاغذ کادوی سوم هم که کنار رفت
کارت هدیه ی سوم خودش را نشان داد. حالا نوبت به محتویات خود جعبه بود. گواش
دوازده رنگی که مرا پرت کرد به 17 سال پیش. وقتی که روی کاغذ نوشتم عشق و با رنگ قرمز
گواش رنگش کردم بی آنکه بدانم جایی در سالهای دور عشقی به همان خوشرنگی در انتظارم
است.
برای شیرینتر کردن روزی که دوستش دارم هزار بار ممنون :***
۹۱/۱۲/۰۷