فیلم ما :)
شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۱، ۰۱:۴۳ ب.ظ
روی پنجه هایم می ایستم و دستهایم را دور گردنش میبرم تا یقه
ی لباسش را درست کنم، دستهایش را دور کمرم میگذارد و قلقلکم میدهد، میخندم و دستم
را روی pause میگذارم. به بیرون از
تصویر می آیم و هردویمان را نگاه میکنم. راضی ام از خودمان. دکمه را میزنم و ادامه
میدهیم. در بین قفسه ها میچرخیم و اجناس را نگاه میکنیم. یک مشکین تاژ برمیدارد و
میگوید به جای شامپو بدن من باید با مشکین تاژ خودم را بشویم! Pause میکنم و به
خودم نگاه میکنم. رنگ پوستم را دوست دارم و خوشحالم از اینکه خدا وقتی بچه مدرسه
ای بودم دعایم را در مورد رنگ پوستی که رگهایم از زیرش معلوم باشد اجابت نکرد.
دکمه ی play را میزنم و به قسمت
خوراکی ها میرویم. Stop میکنم و چیزی در دلم قنج میرود. یاد یک ساعت قبل
می افتم. Rew را میزنم و
به یک ساعت پیش برمیگردم. در ماشین جایی که به او گل میدهم و او با گل نوازشم
میکند. میخواهم حرف بزنم اما میگوید خفه باشم تا بیشتر نوازشم کند. همیشه همینطور
است وقتی که احساسی میشود آب و روغن قاطی میکند و من را دیوانه ی همین آماتور
بازیش میکند. forward به یک ساعت و نیم بعد؛ در
کوچه ی ناهید و بوسی روی گونه هایش.
نوار زندگی ما در جریان است و من روزهایم را روزی هزار بار
مرور میکنم.
روزهای بهتر در راهند و من آماده باش برای ثبت لحظه های پیش رو...
۹۱/۱۰/۳۰