خانم و آقای "اچ بی"
شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۱، ۱۲:۳۵ ب.ظ
آقا و خانم "اچ بی" یکدیگر را خیلی دوست دارند. آنها میخواهند با هم
تشکیل خانواده بدهند و نیمچه "اچ بی" های قد و نیم قد به جامعه تحویل
دهند. آقای "اچ بی" کار میکند و از روی موانع زندگی میپرد و خانم
"اچ بی" تشویقش میکند تا او زودتر از روی موانع بپرد.
خانم
"اچ بی" فکرمیکند که خیلی به همسر آینده اش می آید و شاید هم همسر آینده
اش خیلی به او می آید. خانم "اچ بی" دوست دارد شهردار شود تا بتواند
همه دیوارهای شهر را آینه ای کند. شاید اگر شهردار شود زمینهای شهر هم آینه ای
شوند حتی شاید اگر کسی به او اخم نکرد خانم "اچ بی" یک شب تمام درختان و
آسمان هم آینه ای کند تا بتواند وقتی کنار آقای "اچ بی" راه میرود
هزاران هزار زوج " اچ بی" ببیند. خانم " اچ بی" کاکائویست و
آقای " اچ بی" شیری. خانم "اچ بی" دوست دارد پودر کاکائو باشد
تا در آقای "اچ بی" حل شود. خانم "اچ بی" روی پنجه هایش می
ایستد تا به شانه های آقای " اچ بی" نزدیکتر شود. روی بینی آقای
"اچ بی" چروکهای ریز مینشیند و به خانم "اچ بی" میگوید که او
خیلی جقله است!
خانم "اچ بی" در دلش میگوید که زندگی آن دو با هم خوشمزه است درست مثل شیرکاکائو...
۹۱/۰۵/۲۸