اوراق بهادار

اوراق بهادار


برش هایی از خوشبختی من و اچ بی

آخرین مطالب
  • ۲۴ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۴۴ قول

هدیه بی نمک!!

جمعه, ۲ تیر ۱۳۹۱، ۰۶:۱۰ ب.ظ
همیشه دوست دارم به یه نحوی به مناسبتهای مختلف توسط دیگرون غافلگیر بشم اما متاسفانه هیچوقت هیچ کس این لطف رو در حقم نکرده برای همینه که به طور ناخودآگاه از عبارت " یه خبر ِ خوب برات دارم " هم ذوق مرگ میشم چون برام تداعی کننده همین غافلگیریه! یادمه یه سال روز تولدم از مدرسه که اومدم خونه مامانم یه جوره تابلو جواب سلامم رو داد و من هی پاپیچ شدم که بگه چه خبره مامانم هم هی ناز میکرد و لبخند تحویلم میداد. من که شستم خبردار شده بود یه خبرایی هست اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که مهمون برامون اومده و مامانم میخواد نگه که مثلا من ذوق مرگ بشم! اون روزها یه جور رابطه ی ماورایی بین من و دخترخاله هام بود که هرکدوم آماده بودیم اون یکی بگه بمیر و دردم جون بدیم! منم که دیدم خنده های پرمعنای مامان خانوم تمومی نداره حدس زدم که این مهمونها حتما باید همین دخترخاله هام باشن! یهو جیغ زدم و با خوشحالی پرسیدم که خاله اینا اومدن و مامانم یه لحظه فکر کرد و بعد هم گفت آره برو طبقه بالا تو اتاقت منتظرت هستن!!
 عین ِ اسب پله ها رو ۴ تایی رفتم بالا و پریدم تو اتاقم اما به جای دخترخاله هام یک عدد عروسک روی میزم دیدم که مثلا به عنوان کادوی تولدم برام خریده بودن!! عروسکه از این خوشگلای تیتیش بود اما همون لحظه به صورت یه میمون ِ کریه المنظر تو ذهنم سیو شد و ازش متنفر شدم و تو هیچ کدوم از خاله بازیام راهش نمیدادم و شخصیت منفور و سر ِ راهی بازیهام همین بیریخت شده بود! از اون موقع ارزش ِ درست غافلگیر کردن رو فهمیدم و یاد گرفتم که هرگز غافلگیر نکردن بهتر از ضایع غافلگیر کردنه!
 چون خودم کشیدم میدونم چقدر سخته که کادوی تولدت رو که عین هلو برات بسته بندی کردن با هزار ذوق و شوق باز کنی و ببینی برات مثلا یه مجسمه بلوری ِ طرح یه زن در حال ِ رقصیدن خریدن و جالب اینکه مثلا بدونی کم هم بابتش پول ندادن! یعنی از اون مدلا که حتی روت نشه بزاری جلوی در ِ خونه ت که آشغالی ببره ها!! حالا من که خودم خدای سلیقه م ( کی گفت از خود متشکرم؟؟؟!!) هم دیگه جرات نمیکنم دلم رو بزنم به دریا و واسه کسی که دوستش دارم هدیه ای بخرم که اصلا نمیدونم نظرش راجع به اون چیه! برای همین دوز غافلگیری ِ ماجرا رو تا حد صفر پایین آوردم و دستش رو گرفتم با خودش رفتم بازار به سلیقه خودش براش خرید کردم و دو هفته مونده به تولدش بهش تقدیم کردم و بعد هم تا صبح خواب ِ خودم رو دیدم که از فرط ِ بی ذوق و سلیقه بودن دارم زنگ میزنم! پارسال خواستم ذوق خرج کنم براش کیک تولد درست کردم و نزدیک به ۴ ساعت هم وقت گذاشتم برای اون کیک اما در حدی خوب شد که دلمون نیومد خودمون تنهایی بخوریم و با کارگرهای سر کوچه شون شریک شدیم و دادیم به اونا خوردنش!
 اون مقدمه از خاطره تلخ کودکیم رو گفتم که بدونی دوست ندارم موقع کادو باز کردن کوچکترین اثری از اون روز خودم رو تو صورتت ببینم و برای همین امسال رو اینطوری بهت هدیه دادم اما عزیزم از سالهای بعد هوشمندانه تر باهات برخورد میکنم و سعی میکنم یکی دوماه مونده به تولدت رد ِ نگاهت به ویترین مغازه ها رو نامحسوس کنترل کنم.    

میهن تازگیا یه هوو آورده برای تو! اون مدل شکلات شیریه بدجوری تو دلم جا باز کرده! حواست باشه یه موقع شیرینیت از اون کمتر نشه
۹۱/۰۴/۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
اچ بی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی