اوراق بهادار

اوراق بهادار


برش هایی از خوشبختی من و اچ بی

آخرین مطالب
  • ۲۴ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۴۴ قول

به خاطر چشمهایی که همیشه خیسن!

شنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۰، ۰۵:۲۲ ب.ظ
یکی پیر و با یه دنیا درد پیری!
 یکی جوون و با یه دنیا غرور جوونی!
یکی بچه و با یه دنیا آرزو واسه آینده ش!
یکی تو چشماش التماس موج میزنه و اون یکی سعی داره نگاه بی تفاوت آدمها رو مثلِ خودشون جواب بده!
طعم دعوای بزرگترها جلوی جمع وقتی کوچیک بودیم چطور بود؟ طعم توبیخ مدیر عامل جلوی بقیه همکارا چطور؟ مشتی که تو یه دعوا یهو میاد و جلوی همه مردم میشینه زیر چشمت درد داره؟ بی محلی یه دوست و آشنا جلوی یه جمع رو دوست داری؟ حاضری چقدر بدی تا وقتی شوخی میکنی تو جمع کسی پیدا نشه که با ترشروییش ضایعت بکنه؟ اگه بگن هر کدوم از اینا رو با نرخِ زیر۲۰۰۰تومن میتونی بخری، چندتا بشکن میزنی و قر میدی؟ طعم نگاه تلخ بعضی از ماها گاهی واسه یه سری آدم همین قدر شکنجه آوره!
دستفروشهای تو خیابون نه دُم دارن نه سُم! اونا هم مثل ما هستن! مگه ما خودمون انتخاب کردیم تو چه خونواده ای به دنیا بیایم؟ اگه کبریت و اسکاچ و لنگ لازم نداریم، اگه اهل خوندن ۲،۳ بیت از حافظ نیستیم، لا اقل یه جوری نگاهشون نکنیم که خودشون هم باور کنن انسان نیستن! آهای مردم! اینا هم دارن کار میکنن! توروخدا به بدنهای خمیده و پیر، به غرورهای جوونی و آرزوهای به نظر دست نیافتنی هم فکر کنید!
اینارو واسه اون دوتا برادر کوچولوی تو مترو که فال میفروختن و به خاطر همین نگاها و حرفها اشکِ برادر بزرگه سرازیر شد، نوشتم! امشب آرزوی من یه فال حافظ بود که با پیاده شدن اون دوتا دست نیافتنی شد! آرزوی من تو دستای کوچولو و یخ زده اون دوتا دور شد و شاید هرگز نفهمن یه دخترِ خوشبخت امشب چقدر دلش میخواست بهشون لبخند بزنه اما نتونست!
۹۰/۱۰/۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
اچ بی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی